امروز : چهار شنبه 22 سپتامبر 2021
تاریخ : 2021/09/22 - 14:55 ذخیره فایل ارسال به دوستان

نگاهی به منطقه تاریخی هرزنات در شهرستان باستانی مرند

    مرند به علت مدفن مادر عموره همسر مؤمنه حضرت نوح سلام الله به شهر نوح نبی موسوم است. مرند به غیر ازنشانه های جغرافیائی و تاریخی عدیده از عمر دیرپای شش وهفت هزارسالۀ خود مانند کول‌تپه‌هائی همچون مرکید- مزگید- گرگر و مانداگارانا؛ دارای قلعه‌های باستانی و تاریخی متعددی همچون قلعۀ یالدیر و باری(که قدیمی‎ترین قلاع آذربایجان شمرده می‌شوند) –قلاع ماننائی آلاکی- سان‌سارو کلیساهای سن استپانوس- موجومبار و احتمالآ مکان اولیه مسجدجامع مرند، یکی از مراکز مهم آئین جهانی میترائیسم هم  بوده است. چراکه طبق ادعای جان راسل هینلز(کتاب شناخت اساطیر ایران،ترجمه فرخی؛  انتشارات اساطیر، صفحۀ ۲۱۴ و۲۴۵) باداشتن سه مهرابَۀ دره شام وموجومبار وال‌اهلمدار دربلندای ۳۱۵۵متری رشته کوه میشوو بوده است.

نگاهی به منطقه تاریخی هرزنات در شهرستان باستانی مرند

نویسنده : دکترمیرهدایت سیدمرندی 

  بگذریم از اینکه منطقۀ مرند باستانی خیلی وسیع‌تر از وسعت کنونی و شامل منطقه بزرگی از ارمنستان و نخجوان و آذربایجان فعلی ایران بوده است که با پیروزی‌ها ویا شکست‌‌‌های حکومت‌های وقت، وسعتش کم و یا زیاد می‌شد. ازحدود و ثغور مرند باستانی که گویا زمانی مرکز حکومت واسپورگان نیز بوده است اطلاعات دقیق ومستندی در دست نیست. اما درجغرافیای زمان ایلخانیان  مرند تومان هفتم  آذربایجان را تشکیل داده وشامل  (مرند- وزمار- زنوز- گرگر- زنگیان و….) بوده است. این وزمار وزنگیان با جنگ های دوگانه ایران و روس از ایران منفک و در آنسوی ارس باقی ماندند. دراواخر پهلوی اول و اوائل حکومت پهلوی دوم، مرند از سیم‌های خاردار فرودگاه فعلی تبریز شروع ومنطقه گونئی(ارونق وانزاب و صوفیان) و جزایر شاهی تا کرانه های رود مقدس ارس را شامل می‌شده است. این منطقه وسیع، در اواسط پهلوی دوم دوباره با انفکاک  گونئی تحت نام شهرستان شبستر کوچکتر شد. در حدود ۲۵ سال قبل سه‌باره باانفکاک گرگر- علمدار و جلفا، تحت نام شهرستان جلفا، وسعت مرند بازهم کوچکترشد. درسالهای اخیربرای چندمین‌بار قسمتی ازروستاهای رودقات همانند، امند- سهرل سهرقه- موجومبار- ورکش- اندبیل- کلاش و…. از مرند منفک وبه شهر صوفیان الحاق شدند. لذا منطقه مرند باستانی حداقل شامل سه شهرستان شبستر- جلفا ومرندرا شامل است.
بااینهمه هنوزهم مرند از نظر وسعت و جمعیت یکی از مناطق وسیع و دومین و سومین  شهرستان آذربایجان شرقی شمرده می‌شود.

    مرند فعلی به غیر از منطقه مرکزی شهرستان بانام شهرمرند؛ شامل سه منطقه بزرگ رودقات- یکانات وهرزنات می‌باشد.

    مرند به علت مدفن مادر عموره همسر مؤمنه حضرت نوح سلام الله به شهر نوح نبی موسوم است. مرند به غیر ازنشانه های جغرافیائی و تاریخی عدیده از عمر دیرپای شش وهفت هزارسالۀ خود مانند کول‌تپه‌هائی همچون مرکید- مزگید- گرگر و مانداگارانا؛ دارای قلعه‌های باستانی و تاریخی متعددی همچون قلعۀ یالدیر و باری(که قدیمی‎ترین قلاع آذربایجان شمرده می‌شوند) –قلاع ماننائی آلاکی- سان‌سارو کلیساهای سن استپانوس- موجومبار و احتمالآ مکان اولیه مسجدجامع مرند، یکی از مراکز مهم آئین جهانی میترائیسم هم  بوده است. چراکه طبق ادعای جان راسل هینلز(کتاب شناخت اساطیر ایران،ترجمه فرخی؛  انتشارات اساطیر، صفحۀ ۲۱۴ و۲۴۵) باداشتن سه مهرابَۀ دره شام وموجومبار وال‌اهلمدار دربلندای ۳۱۵۵متری رشته کوه میشوو بوده است.

ازسوی دیگر  دربرسی زبان‌های باستانی ایران، باز نام مرند می‌درخشد چراکه یکی از زبان‌های باستانی ایران که به فُرس قدیم( زبان تاتی یا هرزنی)موسوم است درتعدادی از روستاهای مرند از جمله منطقه هرزنات مورد استفاده تعدادی ازاهالی بوده است. ذکر است هرچند این لهجه مدتی است که کلا از منطقه مرند رخت بربسته است.
یکی از مناطق تاریخی مهم وقابل بررسی مرند منطقه هرزندات(هرزنات) می‌باشد. از منطقه هرزنات دریکی از اسناد مهم و رسمی زمان ایلخانی به‎نام کهن هرزن نام برده شده است. کهن هرزن و یا هرزندعتیق ویا همان داش‌هرزن می باشد.

در اسناد قدیمی نام این روستا کهن هرزن(بدون حرف دال) آمده است. این منطقه واین روستا بخاطر گذشته‌ی دور و دازش به هرزندعتیق موسوم شده است وبخاطر غرق شدن  در میان تخنه سنگ های عظیم که ازهرگوشه وکنارش خودرا می نمایانند درگفتارعمومی به اسم بامسمای داش هرزن موسوم می‌باشد. چراکه سراسر محوطه‌ی روستا وکوه‌هایش با تخته سنگهای عظیمی پوشانیده شده است. تعدادی ازاین سنگ‌های عظیم طی هزاره‎های قبل از کوه کنده شده وبه پائین غلطیده‌اند. اغلب این تخته سنگ‌ها از نوع گرانیت می‌باشد. درصورت داشتن اراده برای سرمایه گذاری در روستا وبه راه انداختن کارخانه‌های بزرگ سنگ‌بری، هریک ازاین سنگ های عظیم می توانند ضمن ایجاداشتغال برای صدهانفر، صدها میلون تومان درآمدهم روانه روستا و روستائیان بکند.

      بادرنظر گرفتن چهره‌ی روستا، می‌شود گفت حیات روستا و روستائیان با سنگ عجین شده وسنگ و تخته سنگ‌ها در مصالح خانه ها با چیدمان دیوارها- مزارع و…. گوشه ای از زندگی روستائیان شمرده می شود.

      چندسال قبل دراین روستا زمین لرزه‌ای حادث شد وتعدادی از منازل ترک برداشت. عده‌ای به نام دولت؛ سعی درکوچانیدن اهالی این روستا به دشت آلاکی برآمدند ولی با توجه به سابقه دولت درعدم تلاش در دیگر روستاهای زلزله زده برای کوچانیدن، به نظر می‌رسد این روستا در روی معادن عظیمی (ممکن است درحالت خوشبینانه معدن سنگ آهن و درحالت بدبینانه روی معادن ذیقیمت دیگری غنوده باشد که کسانی درتلاش برکوچانیدن خاموش روستائیان برآمده‌اند تا براین معادن دست یابند.!)

 روستای کهن هرزن در سینه کش کوه جَب و کرپیش و داشلار غنوده است. قسمتی از این تخته سنگهای عظیم موجود درکهن هرزن، اشکال زیبا و اسامی مخصوص مثل زالاخ؛ زالاخ که باعقایدی خاصی نیزهمراه است و یا تخته‌سنگی به شکل فیل وبه نام فیل داشی در پائین مسجدیاور- درویش‌داشی درگورستان آشاغی محله و….قرار دارند که هرکدام خیلی تماشائی است واز قدرتهای شگرف طبیعت بشمار می‌آیند.

    روستای داش‌هرزن دارای گورستان‌های وسیعی می‌باشد که نشان‌دهندۀ زیادی ساکنین در ادوار قدیم ونیز قدمت روستا می‌باشد. گاهن قبرهائی درسرراه تردد اهالی وجوددارد که اهالی آنها را هم حفظ کرده‌اند. اغراق نیست اگر گفته شود کل این روستا در روی گورستانهای تاریخی واحتمالن باستانی احداث شده است.

   بودن اینهمه قبر و گورستان وسیع می‌رساند که این روستا در زمانهای قدیم خیلی وسیع بوده وده هاهزارنفررا درخود جای می‌داده است. درحالیکه اکنون پس اززلزله چندسال قبل حدود ۱۰۰خانوار به دشت آلاکی کوچیده‌اند و حدود۸۰ خانوار و جمعن در حدود۴۰۰نفر در روستا باقی مانده است.

    آنطوریکه ازقرائن پیداست روستای کهن هرزن، مادر و مبدآ چندین روستای دور و نزدیک است یعنی اهالی روستاهای بابره تین- قسمتی ازمیاب- میزار-قره گؤز- عریان تپه- قره تپه- گلین قیه- وقسمتی ازاهالی کراب –ملایوسف- یام- موولو- قشلاق- لیوارجان و…ازاین ده کوچیده اند. صدها نفرنیز درمرند-تبریز- تهران – اورمیه وشهرهای دیگر سکنا داشته و دارند.

 روستا آب وبرق وگاز ومخابرات دارد. مدرسه داخل روستا تعطیل است وکودکان محصل به استفاده ازمدرسه تازه احداث در دشت آلاکی هستند.

  موضوع‌های جالب روستا که می‌تواند مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد، لهجۀ خاص ترکی اهالی؛ اسامی مناطق روستا و بخصوص گورستان‌های قدیمی روستا می‌باشد.

    درسر راه روستا و حدود چهارکیلومترمانده به روستا، درکنار جاده، تپه ای قدیمی وجود دارد که به (گوهرسینه‌سی) مشهوراست. روستائیان اینجا را اقامتگاه ومدفن گوهرشاد همسر شاهرخ‌میرزای تیموری می‌دانند. درروبروی این تپه،  گورستان باستانی بنام( مه‌له‌ییم = احتمالن بمعنی سوزناک گریه گردن) قرار دارد و در روبروی این تپه؛ کافرگؤلو قرار دارد. در ورودی روستا گورستانی بنام مشدی یا مشتی قیراغی قرار دارد.

     اسم یکی از گورستان های وسیع که دربالا و شمالشرقی روستا قرار دارد؛ اسم خیلی زیبا و پرمعنی و منحصربفردی دارد؛ گورستان ختم زمین!

 چه اسم قشنگ ومنحصربفرد ومعنی داری دارد این گورستان! ختم زمین، ختم زندگانی در روی زمین و آخر زندگی!

   اسم دیگر گورستانهای روستا که هزاران نفررا درخود جای داده‌اند در ورودی روستا جانقو داشی- یوخاری قربستان و بالاتر ازآنجا ارمنی قربستانی- آشاغی قربستان( یاور قربستانی)- پشت کوه اوله هم گورستانی تاریخی وجود دارد و… می باشد.( روستائیان از باسواد گرفته تا بیسواد به قبرستان، قربستان  وبه محلّه، مَحلَه( بدون تشدید)می گویند.

   دوراغلب قبرها را باسنگ های رودخانه محاط ومشخص کرده‌اند. گاهی درازی قبر به سه مترهم می‌رسد.

      به باور روستائیان اگر قبری فقط سنگ سرقبر داشته‌ باشد صاحب قبر مرد است واگر دربالا وپائین قبر سنگ داشته باشد گور مربوطه؛ متعلق به یک زن است.

   درروی بعضی ازقبرها خطوطی کشیده شده است که خود جالب و قابل تحقیق است. البته مشابه این خطوط  درگورهای روستای گلین قیه هم دیده می‌شود.

درروی قبر روستای هرزن دایره‌ای می‌کشند و داخل آنرا با خطوطی مانند اچ انگلیسی مخطط می کنند ولی در گلین‌قیه یک بیضی می‌کشند و داخل آن شش تا خط موازی می کشند. در پرس و جو برای چرائی کشیدن این خطوط، عقاید مختلفی ابراز شد که اغلب قانع کننده نبود.

    مثلن میگفتند با رسم خطوط می‌خواهند قبر از بین نرود. درحالیکه  کشیدن این خطوط خود خاک قبررا نرم کرده و با باد وباران بیشتر ازبین می‌رود.

     یا یکی می گفت: اگر من رفتم سرقبر یک خط می کشم. فامیل دیگر هم رفت یک خط دیگری می‌کشد که یعنی اوهم آمده است!( برای این فکرهم، این ایراد وارد بود که چرا در هرزن سه خط و در روستای گلین‌قیه شش خط!؟ چراکم ویا بیشتر نیست؟! بلکه بیش از سه ویا شش فامیل برای فاتحه درسر قبر حاضر شد آنوقت روی قبر می‌بایستی شطرنجی بشود که نبود ودست آخرچه کسی تعدادخط ها را خواهد شمرد؟!)بخصوص اینکه دربعضی ازقبرهای سمنتی شده؛ این خطوط قبل از سفت شدن سمنت؛ وبرای همیشه کشیده شده است!

یکی هم می‌گفت:کشیدن این بیضی؛ بازکردن پنجره‌ای است به داخل قبر تا میت داخل قبر بتواند فامیل‌هایش را ببیند!

 یکی از گلین‌قیه‌ای‌ها می‌گفت: پدران ماعقیده داشتند که با ترسیم این خطوط از خدا می خواهیم تا پاک شدن و ازبین رفتن این خطوط ؛ گناهان صاحب قبر نیز پاک بشود.(هرچند مشخص نیست که این خطوط بازمانده ی چه آئین وتفکری هست، اما می شود این عقیده را قابل قبول تر دانست.)

     در مورد منطقه هرنات فعلی بدنیست یادآوری شود که درسرراه اصلی مرند به جلفا؛ ودرسر سه راهی هرزن، باقیمانده کاروانسرای مهمی وجود دارد که تا چندسال قبل قسمتی ازسر در شاهکار این بنا سالم بود که درکتاب مرندققدیم معرفی شده است.

      طرز ساخت باعظمت این سردر وکاربرد گره های هنری وپرزحمت وپرخرج بافت کاشی‌های لاجوردی با آجرهای پخته، نشان می‌دهد که اینجا بیشترازیک کاروانسرا بوده است واینجانب احتمال قصر بودن این بنارا پیش کشیده‌ام.

حاجی قوچعلی غفاری‌ثانی ازاهالی مسن هرزن؛ خاطره‌ای از کاروانسرا یا قصر آلاکی تعریف می کرد:

” تا سال ۱۳۲۰ عمویم میرزابخشعلی عتیقی ازسوی دولت مسئول کاروانسرای آلاکی و نیز مأمورثبت اسناد آن اطراف بود. آنزمان اتاقهای کاروانسرا سالم بود ودرآنها یونجه وجو انبار می کردند. عمویم قاری قرآن بود و از اسبها و جوهای انبارشده‌ی دولت دراتاق‌های کاروانسرا محافظت می‌کرد. درسال ۱۳۲۰همزمان با ورود قشون روس به ایران فوت شد. پس ازسالهای ۲۰ زمانی که ما بچه بودیم برای چرای چهارپایانمان به دشت آلاکی می رفتیم.”

مرحوم بخشعلی دریوخاری قبرستان مدفون است.

روستا تعدادی هم شهید جنگ تحمیلی دارد. ازجمله درگورستان یوخاری قبرستان قبرهای شهدای پاسدار محمدحسن عبدلی عتیق( شهیدشده درعملیات والفجر۴ پنجوین به تاریخ ۱۳/۸/۶۲) وپاسدار لطف الله اقدم(والفجر۳ مریوان- ۲۸/۷/۶۲) و سربازنجف غزالی درعملیات بیت‌المقدس سوسنگرد۱۰/۲/۶۱) و سرباز رضا عطائی درمهاباد وبه‌تاریخ ۷/۶/۶۲ دردفاع ازخاک وطن شهید شده اند.

در روستا چندین برکه  وجود دارد ازجمله برکه سو مئییل-  قلعه پئیین- قوروق( بخاطر صدای آبی که به قورولداماق شبیه بوده است) و نیز گفته می‌شود درزمانهای قدیم آب مصرفی قلعه‌ی آلاکی واقع شده دربالای تپه‌ی آلاکی را هم ازفاصله‌ی ۱۰ کیلومتری قلعه و ازنزدیکی روستای هرزن از کافرگؤلو(که درسالهای اخیر رویش سد زده‌اند) و از زیر زمین توسط  لوله های سفالی گونگ  می‌بردند تا دشمن نتواند مسیرآب را دانسته وقلعه رادر مضیقه قراردهند. وجالب است گفته شود که دریک جنگ نانوشته فرمانده خصم برای پیداکردن مسیر آب قلعه وقطع آن برای تسلیم قلعه‌نشینان، دستور می‌دهد تعدادی از قاطرهای قشون را تشنه نگه بدارند وپس از چندروز آنهارا به صحرا ول کنند. گویا قاطر تشنه به صدا و بوی آب حساس است. قاطرهای تشنه، به دنبال آب گشته و در مکانی ازصحرا باسمشان شروع به کندن زمین می‌کنند. فرمانده دشمن امر به کندن زمین درآن نقطه کرده وگونگ هارا پیدا کرده ومسیرآب را قطع می کنند درنتیجه اهالی قلعه ازبی آبی مجبوربه تسلیم می شوند.

     روستا قبلن چندین مسجد داشته که یکی دوتا از آنها همانند مسجد ریضاللار(احتمالن رضائی‌لر)درچوخورمحله کاملن تخریب شده وازبین رفته اند. حال روستا سه مسجدسالم دارد که یکی به یاورمسجدی که درسال ۱۲۳۸توسط یاورخان که از ناصرالدین شاه لقب یاوری گرفته بود  ساخته شده ودیگری مسجد کربلائی رستم است که یک مسجدقدیمی هست وهیچ کتیبه ونوشته ای ندارد ودیگری مسجد تازه مرمت شده ی جامع در وسط میدان روستا هست.

به تحقیق مشخص نیست که اهالی هرزندات از کی وچه تاریخی در این منطقه سکنا گزیده اند. طرفداران زبان فارسی مثل احمد کسروی- منوچهر مرتضوی- عبدالعلی کارنگ و… دوست دارند ادعا بکنند که هرزندی ها ازبومیان اصلی مرندهستندو این زبان بازمانده ی زبان باستانی آذربایجان هست که دراینجا و روستای کیرینگان ورزقان باقی مانده‌اند وآذربایجانی ها بعدن بخصوص درزمان سلجوقیان وایلخانیان ترک شده اند…..

براین نظریه ایرادات مهمی وارد است ازجمله اینکه روستای هرزنات وحتا گلین‌قیه دارای محلاتی بابافت فرهنگی متفاوت بوده و اهالی‌اش همگی به تاتی صحبت نمی‌کردند.

     در ضمن هیچ یک ازاین محققین مشخص نکرده‌اند که اگر آذربایجان و مرند فارس زبان بوده ودراثر هجوم سلجوقیان ومغول  زبان فرس ازبین رفته وترک شده اند، چه اتفاقی افتاده است و چرا همه ی مرندقدیم ازآراز گرفته تا تبریز ودریاچه ی اورمی،همه ترک شده اند الا روستاهای هرزندات!؟ چرا این روستاها درآن سالها ترک نشده اند وبصورت جزیره ای درمیان ترک زبانان باقی مانده اند!؟ ازطرف دیگرطبق گفته ی اینها اگر فرضیه ی فارس بودن باستانی مرند صحیح باشد ما باید درسالهای حکومت سلجوقیان ده ها وشاید صدها سال آذربایجان ومرند دارای افرادی دوزبانه فارسی وترکی داشته باشیم که رفته رفته زبان تاتی وهرزنی پس رفت کرده و زبان ترکی پیشرفت داشته است. درحالیکه ما این سالهای دوزبانه را درمرند سراغ نداریم.

    باز ازسوی دیگر اگر این فرضیه صحیح بود می‌توان پرسید که چرا فقط زبان ترکی درآذربایجان برزبان فارسی پیروز شده ودردیگرمناطق از جمله خراسان وایران مرکزی که خواستگاه ومقراصلی حکومت  سلجوقیان ومسیر هجوم آنها به ایران بوده ما شاهد ترک شدن این مناطق نیستیم!

درمقابل نظریه این افراد امثال پروفسورزهتابی قرار دارد که مدعی هستند این تاتی زبان‌ها ویا هرزنی زبان‌ها درزمان ساسانیان وبدستور انوشیروان ساسانی به آذربایجان کوچانیده شده اند تا جلو هجوم اقوام ترک بداخل ایران را سد بکنند و…

 بابررسی تاریخ ودرنظرگرفتن ساخت سدسکندر درمنطقه ی دربند، نظریۀ مرحوم زهتاب درست به نظر می‌آید چراکه ساسانیان سد سکندر را دردربند ساخته بودند تا تورانیان نتوانند ازاین مسیر به ایران مرکزی بیایند و….( برای بررسی این زبان زمان وتحقیق بیشتری لازم هست ولی عجالتن می توانید به کتاب اینجانب یعنی نگاهی به تاریخ مرند ویا به بحث های زبان باستانی مرند رجوع فرمائید. بدنیست گفته شود که پیرسالان منطقه ی هرزندات وگلین‌قیه خود معترفند که پدرانشان ازطالش به مرند کوچیده اند)

 مورد دیگری که دربین این روستا ودیگرروستاها مشترک هست و آنهم  تحقیق بیشتری را می طلبد وجود نام های باستانی درنام کوه‌ها ودره‌ها وغارها و…ی امروزی می‌باشد که احتمالن ریشه‌ی اورارتوئی و نیز ترکی باستانی دارند:

ازجمله هِنَه- اَمَشون- مهرآور و مِهرووار(به نظر می‌رسد این اسامی وابسته به آئین مهرپرستی باشند)- جانقو داشی- قورناق- اولَه- شوهنینی- سیتاخونی- هَنَه بونی- اَمَه شواینی- وولووَن- اَوَری

            -Ülə Dərəsi- Qornak-Hörəli- Almur- Götürgə-Cangu Daşı- Gilin Diz- Mehruvar- Əməşun- Henə – Arduş Piri- Əvəri -Məhravər- Küz- Völövən- Əməşu ini- Sitaxuni- Hənəbuni- Şuhnini

آقای اکبر قدیمی‌عتیق یکی از محققین روستای فوق عقیده دارد نام هرزن ازنام یکی از طوایف هفت گانه مادی یعنی از (آریزانت) گرفته شده است و باغ مهرآور را با آئین باستانی مهرپرستی درارتباط می داند ونیز می گوید پدران بزرگ ما می گفتند تاتی زبان‌ها از روستای دمیرکندی طالش به هرزند آمده ودراینجا نیز منطقه‌ی دمیرکندی را ایجادکرده بودند.( اما براین نظریه ی ایشان این ایرادمهم وارداست که اگر تاتی زبان ها از طالش آمده بودند و فارس زبان بودند چرا نام روستایشان را به زبان ترکی دمیرکندی گذاشته بودند!؟ اینمورد درباره احداث روستای گلین قیه ونام ترکی آن نیز صادق هست)

     سه سال قبل مرحوم ریاحی فرازشاعرین بنام مرند راجع به یکانات مرند کتابی نوشته است ودوسال قبل چندنفراز محققین روستای آیراندیبی کتابی راجع به روستای آیراندیبی واسناد موجودش تألیف کرده‌اند که کارهرکدام ازاین دوستان قابل تقدیر هست. ولی درمقابل تاریخ ووسعت وداشته های یکانات وآیراندیبی، هرزندات چیز دیگری هست  چراکه کهن هرزن ام‌القرای روستاهای منطقه هست وحالا نیز اراضی وسیعی ازغرب زیوه وقشلاق تا آت آغیلی یامچی ونزدیکی های دیزج قربان و زال و گلین قیه و…. متعلق به این روستا می باشد. لذا لازم هست تنی چند از هرزندی‌های علاقمند، برای نوشتن تاریخ هرزندات با کل روستاهای منطقه- منشأ هرزناتی‌ها- زبانشان- ریشه‌ی اسامی جغرافیائی- بزرگانشان و تاریخشان، پا پیش گذاشته و دست به تحقیق جامعی بزنند که کاری سترگ و ارزشمند خواهدبود.

ارسال دیدگاه